جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ |۲۰ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 22, 2024

به آنها گفتم به نظر می‌رسد اطلاعات شما درباره شیعیان دقیق نیست و بر اساس برخی گزارش های نادرست و مغرضانه می‌باشد، چون شیعیان با افراط، غلوّ و تحریف قرآن و یا بی‌احترامی به بزرگان مخالفند.

خبرگزاری حوزه/ حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ حسن الصفار از روحانیون سرشناس شیعی عربستان است که در چند سال گذشته، تلاش های زیادی برای رفع ابهام و شبهات پیرامون پیروان اهل بیت علیهم السلام در آن دیار داشته و در این راستا، طرح گفت گو با سلفیه را نیز دنبال کرده است؛ طرحی که چه در میان شیعه و چه در میان سلفیه، موافقان و مخالفانی داشته است. او اخیرا در سفری که به ایران داشت، طی نشستی با حضور فضلای حوزه علمیه قم به تشریح تجربه خویش درباره گفتگوی شیعه و سلفیه در عربستان پرداخت. این نشست روز دوشنبه 27 آبان در محل مرکز الحضارة لتنمیة الفکر الاسلامی، در قم برگزار شد که مشروح اظهارات آقای صفار تقدیم می شود:

ارتباط شیعه و سلفیه از پیچیده‌ترین و مشکل‌ترین ارتباطات جامعه اسلامی است و این به خاطر وجود تباین و تفاوت فراوانی است که میان این دو گروه وجود دارد و از سوی دیگر، تاریخ و گذشته ای توام با درگیری و نزاع فکری میان طرفین وجود دارد که حملات عربستان به کربلا و نجف در قرن پیش نیز به این اختلاف دامن زده است. علاوه بر این مسایل، عوامل سیاسی عصر حاضر نیز این درگیری را پیچیده‌تر کرده و از این رو است که این موضوع نیازمند توجه و دقت بیشتری است تا بتوان به موفقیتی در این زمینه دست یافت. ما شیعیان عربستان از آنجایی که در عربستان زندگی می‌کنیم نیاز بیشتری به اندیشه در این موضوع داریم. ما در سال های گذشته از مؤسسه سلفی فاصله داشته ایم؛ چرا که آنها از این رابطه استقبال نمی‌کردند و حاضر به گفتگو نبودند، تا جایی که برخی قضات در محاکم شرعی حتی جواب سلام شیعه را نمی‌دادند. علمای آنها دیدار با شیعیان و علمای شیعه را جایز نمی‌دانستند اگر چه ممکن است در این میان دیدارهایی دیپلماتیک نیز صورت گرفته باشد.

 

* ماجرای تلاش شیخ عمری برای گفتگو با مفتی عربستان

روزی مرحوم شیخ عمری در مدینه به من گفت: من در زمان مفتی سابق مدینه عبدالعزیز بن باز تلاش کردم که او را دعوت به یک ملاقات کنم، اما وی نپذیرفت. با توجه به این رفتارها شیعیان نیز نسبت به دیدار با آنها بی رغبت شدند و ماجرای دیدار و ملاقات میان این دو گروه و برقراری گفتمان میان آنها به یک رؤیا یا جرم تبدیل شد.

ما با خود فکر کردیم که ادامه این حالت درست نیست، چون اوضاع تغییر کرده و ما باید از لحاظ سیاسی و ملی پیشرفت کنیم و این در حالی است که سلفیه حکومت و نهادهای قدرت را در اختیار دارند و از این رو در پیشرفت سیاسی عربستان نمی‌توان از این نیروها غافل بود. از طرفی در دیدارهایی که با مسؤولان عربستان داشتیم، معلوم بود که آنها نیز ضرری در این دیدار و گفتگو نمی‌دیدند، از آنجایی که سلفی ها به این ملاقات راضی نبودند، حکومت هم نمی‌خواست آنها را به سود شیعیان خشمگین کند. از طرفی ما فکری باز داشتیم و تمایل به گفتمان داشتیم و می‌خواستیم ببینیم که آیا این انفتاح در این مجال سودی خواهد داشت؟

از این رو تصمیم گرفتیم به طرف آنها برویم. از سوی دیگر و با توجه به اینکه ما بخشی از جریان بیداری اسلامی هستیم، به عنوان شهروند عربستانی می توانستیم این فضای احتقان موجود را کم کنیم تا شاید در صورت موفقیت بتوانیم راه را برای مناطق و کشورهای دیگر نیز باز کنیم تا این گفتمان حجتی برای دیگران باشد و سلفی های مناطق دیگر نیز تغییر کنند و این اتفاقی بود که بالفعل رخ داد و به عنوان نمونه در کشور کویت، اوقاف شیعه خواست صحیفه سجادیه را چاپ کند اما اجازه چاپ آن را ندادند، اما ما در عربستان اجازه چاپ گرفتیم و آن را به طور رسمی چاپ کردیم و پس از آن بود که شیعیان کویت گفتند این حجت بزرگی برای ما است که چطور عربستان اجازه چاپ این کتاب را می‌دهد اما کویت نمی‌دهد؟

 

* به آنها گفتم: اطلاعات شما درباره شیعیان دقیق نیست

ما در ابتدا گمان می‌کردیم که آنها از این دیدار و گفتمان استقبال نمی‌کنند، اما رفته رفته و با تغییر شرایط و با توجه به ارتباط ما با حکومت نوعی گشایش در گفتگو آغاز شد. در ابتدا بنده با برخی علما تماس گرفتم و از آنها تقاضای دیدار کردم، برخی قبول کردند و برخی نپذیرفتند، چون شاید از موضع گیری شخصیت های برجسته سلفی می‌ترسیدند و واهمه داشتند، لذا تصمیم گرفتم از خود شخصیت های بلندمرتبه آنان شروع کنیم. من در این دیدار پس از آنکه به سختی علیه شیعه انتقاد شد،  گفتم به نظر می‌رسد اطلاعات شما درباره شیعیان دقیق نیست و بر اساس برخی گزارش های نادرست و مغرضانه می‌باشد، چون شیعیان با افراط و غلوّ و تحریف قرآن و بی احترامی به بزرگان مخالفند. پس از سخنان من ایشان نرم تر شد و گفت اگر واقعا نظر شما این است، چرا نمی‌گویید و منتشر نمی‌کنید؟ من گفتم می‌خواهیم منتشر کنیم اما مجوز نمی‌دهند. به عنوان مثال می‌خواهیم کتابی درباره مخالفت شیعه با تحریف قرآن و غلو منتشر کنیم، شما کمک کنید مجوز بگیریم.

 

* دو راه پیش روی ما بود

پس از این دیدار برخی مسؤولان به من گفتند بد نیست با بقیه علما هم دیدار کنید؛ چرا که برطرف شدن این اختلافات به نفع همه است پس از آن با یکی دیگر از مشایخ بزرگ سلفیه دیداری داشتم و در آن ملاقات به ایشان گفتم گفتگوی میان ما به دو صورت ممکن است:

اول: ما میتوانیم به همان سبک کتاب شبهای پیشاور مناظره و بحث کنیم، اما باید بدانید که سؤال ها همان سؤال ها و پاسخ ها همان پاسخ ها است و چیز جدیدی برای بحث وجود ندارد.

روش دوم این است که ما بنشینیم و در مورد مسایل کشور خود و مصلحت آن بحث و صحبت کنیم و الگویی از جامعه اسلامی به جهان معرفی کنیم، چون مشکلات شیعیان عربستان و فقدان آزادی های دینی شیعیان به نفع آبروی این کشور نیست.

در مجموع دیدار من با ایشان دیدار خوبی بود و در حل مشکل ساخت مساجد به ما کمک کرد، زیرا از حدود چهار دهه پیش بنای مسجد برای شیعیان ممنوع بود، اما پس از این دیدار، ایشان به وزیر کشور نامه نوشت و مشکل بنای مساجد در قطیف و احساء حل شد و اکنون در این دو شهر به راحتی می‌توان مسجد ساخت و در این چند سال مساجد زیادی ساخته شده است.

رفته رفته بقیه هم مشتاق دیدار با ما شدند و پادشاه هم دستور گفتمان ملی را صادر کرد و فرصت خوبی برای گفتگو پیش آمد و من توانستم با همه شرکت کنندگان در این گفتگو دیدارهای صریحی داشته باشم و به آنها گفتم که گفتگو به صلاح کشور است.

پس از این دیدارها فکر دیگری کردیم و خواستیم آنها هم به دیدار ما بیایند هدف ما این بود که علما و فرهنگیان دو گروه بیایند و شرکت کنند و آنها هم حرف بزنند و نظرات خود را بیان کنند و در هر دیدار حدود 70 تا 120 نفر شرکت میکردند و فرصت برای پاسخ و گفتگو فراهم بود و از رسانه‌ها هم دعوت کردیم تا خبر دیدارها را منتشر کنند.

 

* اعتراض به مسابقه سلفی ها برای سفر به قطیف

البته انتشار این خبرها باعث شد برخی جریان‌های داخلی عربستان به سلفی‌های شرکت کننده در ملاقات با ما اعتراض کنند؛ به عنوان نمونه روزنامه الوطن مقاله ای نوشت با عنوان: (آنگاه که همه به حج قطیف می‌روند) و در این مقاله نوشته بود: "عجیب است که برخی مبلغان که تا دیروز علیه شیعه تبلیغ می‌کردند، برای سفر به قطیف مسابقه گذاشته اند" و در اینترنت هم حملات شدیدی علیه ملاقات کنندگان صورت گرفت، به ویژه با توجه به نظر مثبت آنها درباره شیعه. البته حملاتی نیز از سوی برخی شیعیان علیه ما صورت گرفت که چرا شما از افراطیون طرف مقابل دعوت می‌کنید؟ سپس این دیدار ها را به صورت یک مجموعه و در قالب یک کتاب با عنوان "السلفیون و الشیعة، تجربة حوار" در عربستان منتشر شد. در این کتاب هر دیدار کننده خود را معرفی می‌کند و گفتگوهای رد و بدل شده را نقل می‌کند. انتشار و استقبال از آن خوب بود به ویژه از سوی روزنامه ها.

اما مشکل ما مسایل سیاسی و تاثیرات آن بر روند اوضاع در عربستان است. مسایل و مشکلات عراق، لبنان و سوریه بر ما تاثیر دارد،

 

* در گفتگوها بر چه چیزهایی تاکید می کردیم

در گفتگو با آنها بر چند امر تاکید می‌کردیم: اول این که نظر ما این نیست که یکی از طرف ها از عقاید خود دست بردارد، نه شیعه و نه سنی. هر کس در باور خود آزاد است و همزیستی نیز مشروط به توافق در باورها نیست؛ چرا که این یک خطر بزرگ است.

امر دوم: تاکید می‌کردیم که هر شهروند حقوقی دارد و ما نیز باید از حقوق خود برخوردار باشیم. شاید شنیده اید که چندی پیش شخصیت های شیعی بیانیه ای با عنوان "الشرکاء فی الوطن" نوشتند و در آن تاکید کردند که ما خواستار حقوق شهروندی خود و احترام متقابل هستیم.

 امر سوم: احیای مفاهیم اسلامی در وحدت و برادری و تقارب و تفاهم. چرا این مفاهیم را اجرا و زنده نکنیم؟

امر چهارم: باید میان سیاست و مذهب فرق بگذاریم. ما ممکن است در مسایل سیاسی اختلاف داشته باشیم، اما این نباید احترام متقابل را از بین ببرد و مسایل سیاسی نباید تاثیر منفی بر تمام اهل مذهب داشته باشد.

 

* حوادث منطقه روابط را کم کرده است

من کتابی نوشته ام با عنوان "السلفیون و الشیعة نحو علاقة أفضل". آنها از این کتاب استقبال کردند.

در دو سال گذشته به سبب اتفاقات منطقه ارتباطات ما با آنها کم شده. البته برخی این ارتباط را نمی‌پذیرند، اما ما بر این باوریم که این تنها راه حل است.

در این میان برخی کارها و اقدامات برخی شیعیان نیز اوضاع را بدتر میکند. مثلا سبّ و شتم مقدسات دیگران تاثیر بدی دارد و آنها واکنش نشان میدهند.

این رویکرد ما باعث تغییراتی در آنها نیز شد و آنها نیز در مقابل گام هایی در این زمینه برداشتند، به عنوان نمونه یکی از اعضای شورای عالی علما به نام شیخ عبدالله بن سلیمان المنیع مقاله ای در یکی از روزنامه ها منتشر کرد با عنوان "رسالتی لکل شیعی". ایشان در این مقاله می‌گوید: من تعجب می‌کنم که چگونه ما مسلمانان این همه اختلاف و تفرقه داریم، در حالی که اگر از هر مسلمان شیعه و سنی بپرسی پروردگار تو کیست می‌گوید الله؛ اگر از او بپرسی پیامبر تو کیست؟ می‌گوید محمد(ص) و اگر بپرسی کتاب تو چیست؛ پاسخ می‌دهد قرآن؛ اگر بپرسی قبله تو چیست؟ خواهد گفت کعبه.

 

* موفق به گفتگو با همه شدیم جز سلفی های جهادی

همچنین دکتر سلمان العودة از برجسته ترین شخصیت های سلفی و متمایل به اخوان المسلمین کتابی دارد به نام "اسئلة الثورة". وی در این کتاب فصلی درباره طایفی گری دارد با عنوان "الثورة والفتنة الطائفیة". وی در این فصل پس از سخن گفتن از فتنه طایفی میگوید: حق شهروندی حقی همگانی است و اصل بر این است که همه باید در برابر دستگاه قضا و فرصت های زندگی مساوی باشند.

نکته دیگر در مورد تعامل سلفی ها با این گفتمان این است که از میان گروه های موجود در عربستان فقط به گفتگو با جریان سلفیه جهادی موفق نشدیم اما در گفتگو و دیدار با سلفیه سنتی و سلفیة الصحوية که متاثر از اخوان المسلمین هستند موفقیت هایی داشته ایم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha